۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

کودتای 30 تیر 1331 با همکاری مصدق، کاشانی و حزب توده

دموکراسی که ایران از سال 1320 تا 28 مرداد سال 1332 تجربه کرد، با وجود آنکه از دموکراسی ایده آل دور بود با اینحال در منطقه خاورمیانه نظیر و مانندی نداشت.
دکتر مصدق نخست وزیر وقت، از شاه تقاضا میکند که برخلاف قانون اساسی ارتش زیر نظر دولت باشد نه شخص شاه که محمدرضا زیر بار نمیرود و روز 25 تیر، مصدق استعفاء میدهد.
مجلس طبق سنت های موجود سیاسی در ایران، به نخست وزیری قوام السلطنه ابراز تمایل میکند و شاه فرمان نخست وزیری ایشان را امضاء میکند و به وی ماموریت تشکیل کابینه میدهد.
تظاهراتی از سوی طرفداران حزب توده ایران، کاشانی و مصدق بر ضد قوام السلطنه صورت میگیرد
روز 30 تیر بعد از آنکه به قولی 25 و به روایتی 180 نفر در تظاهرات سیاسی تهران کشته می شوند، سرانجام تحت چنین جوی، شاه فرمان نخست وزیری قوام را لغو و دوباره علیرغم میل باطنیش با نخست وزیری مصدق موافقت میکند. مجلس هم تحت فشار افکار عمومی با وجود آنکه به نخست وزیری مصدق تمایل قلبی نداشت، تحت فشار محیط ارعاب و وحشتی که تظاهرات ایجاد کرده بود به نخست وزیری مصدق رای مثبت داد

نکته مهم آن است که در حال حاضر که 59 سال از این واقعه میگذرد و برخی ابعاد آن با جزئیات بیشتری بر ملا شده است، هنوز هم در همه کتابهایی که نوشته شده با عنوان قیام ملی سی تیر از آن یاد می شود. حتی پژوهشگرانی هم که دردانشگاه های خارجی مشغولند و در محیط آزاد تری فعالیت میکنند این کلیشه قدیمی را قبول دارند و درباره آن هر ساله قلم فرسائی می کنند. این حادثه رویداد مهمی در تاریخ معاصر کشورمان است که به اهمیت آن، آنگونه که شایسته است پرداخت نشده است. غرض بنده در اینجا وارد شدن در جزئیات نیست که هر کسی عقیده و نظری دارد. نکته مهمی که میخواهم عرض کنم این است که این حادثه دموکراسی نوپای ایران را که بیش از 11 سال از عمرش نمیگذشت از ریشه خشکانید و زمینه حوادث 28 مرداد را فراهم ساخت.
هر گونه کسب قدرت از راه های غیر قانونی، نوعی کودتا محسوب می شود. حادثه 30 تیر درحقیقت کودتائی بود که در نتیجه آن دکتر مصدق نه با تصویب مجلس بلکه با توسل به تظاهرات خیابانی مجدداً به قدرت رسید. شاه فرمان نخست وزیری مصدق را تحت فشار امضاء کرد.
حادثه 30 تیر این باور را در جامعه مشروعیت بخشید که برای کسب قدرت لزومی ندارد به نهاد های قانونی نظیر شاه و یا مجلس متوسل شد بلکه می توان قدرت را از کف خیابان برداشت. این حادثه به مردم فهماند که فاتحان واقعی در حقیقت مالک خیابانها هستند نه اکثریت مجلس و شاه. این حادثه دستگرمی مناسبی برای حادثه 28 مرداد بود. آنهایی که قدرت را از طریق تظاهرات خیابانی به دست می آورند لاجرم در تظاهرات دیگری آن را از دست میدهند. واقعه 28 مرداد، 13 ماه بعد از واقعه 30 تیر ولی با استفاده از همان اسلوب و روشها صورت گرفت. آنهایی که 30 تیر را تایید کردند، بهانه ای برای مخالفت با 28 مرداد نداشتند.
روز 30 تیر 31، مصدق که نهادینه کردن دموکراسی در ایران را از اهداف همیشگی خود اعلام کرده بود، نظیر همه روشنفکران ایرانی، قول خود را فراموش کرد و با روشی غیر دموکراتیک و به شکل کودتا، مجدداً قدرت را در دست گرفت.
واقعه 30 تیر 31، واقعه 28 مرداد 32، حادثه 15 خرداد 42، 19 بهمن 49، 17 شهریور 57، 22 بهمن 57 و دهها تاریخ دیگر در تاریخ معاصر ایران، به صورتی کلیشه ای و همانگونه که محقق اولی نوشته، بازگو می شود و کسی به دنبال روایت جدیدی از این حوادث نیست. به عنوان مثال در حالی که در 25 مرداد سال 1332، با توجه به نبود مجلس و دوران فترت، همه اقدامات شاه در عزل مصدق و نصب زاهدی قانونی بودند، هنوز هم خیلی ها حاضر به باور این موضوع نیستند. نکته جالب در این میان آن است که برخی کاتولیک تر از پاپ شده اند. در حالی که محمد مصدق به عنوان یک حقوقدان در طول محاکمه خود هیچگاه اختیارات قانونی شاه در صدور فرمان عزل 25 مرداد را مورد تردید قرار نداد و تنها به انشای این فرمان و احتمال اینکه این فرمان به زور و تحت فشار از شاه گرفته شده ایراد میگرفت، برخی همچنان این استدلال مصدق را نادیده گرفته و حرف خود را میزنند.
وقتی در تابستان سال1945 تنها چند ماه بعد از پایان جنگ جهانی دوم سران متفقین در کنفرانس پوتسدام در آلمان دور هم جمع شده بودند (استالین، ترومن، چرچیل) انتخابات پارلمانی انگلیس در جریان بود. انگلیسی ها به پاس چهار سال خدمت چرچیل به کشورشان در طول جنگ به حزب وی رای ندادند!! و در نتیجه چرچیل انتخابات را باخت. این خبر وقتی به پوتسدام رسید، بیش از همه استالین از اتفاق تعجب کرد ولی چرچیل نتیجه را با طیب خاطر پذیرفت و به استالین مات و مبهوت با طنز انگلیسی توضیح داد که: دموکراسی اصلاً چیز خوبی نیست ولی تا پیدا کردن جایگزین مناسبی برای آن مجبوریم با نتاج حاصل بسازیم!!!البته انگلیسی ها چند سال بعد تغییر عقیده دادند و چرچیل مجدداً نخست وزیر شد تا تاییدی بر این ادعا باشد که همه بازیگران دموکراسی در دراز مدت برنده اند.

خلاصه شده از:
http://www.iranian.com/main/2011/jul/30-31

۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

بازدید ریاکارانه و عوام فریبانه خاتمی از خانواده موسوی

پس از جنایتهای دو سال گذشته ج.ا، ظاهرا خاتمی از طریق وزارت اطلاعات مطلع شده است که مردم به هیچ وجه حاظر به شرکت در نمایش انتخاباتی ج.ا نیستند به همین دلیل بعد از گذشت بیش از پنج ماه از حصر موسوی و کروبی، این آخوند شیاد مجددا سعی دارد از طریق نزدیک کردن خود به معترضان و گول زدن مجدد مردم برای ج.ا کسب آبرو کند

۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

حرف مفت آیت الله بهجت در باره ظهور امام زمان!

آيت‌الله ناصري به نقل از آيت الله بهجت گفته است: ظهور نزديك است؛ آنقدر نزديك كه حتي افراد سالخورده نيز مي‌توانند به درك واقعه ظهور حضرت حجت(عجل‌الله تعالي فرجه) اميدوار باشند.
سوالی که پیش میاد اینه که چرا خود بهجت ظهور امام زمان رو ندیدند؟!!
تصویر و آدرس خبر فوق
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8708180680

۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

تفاوت یک تدارکاتچی واقعی و تدارکاتچی مدعی!

ایشان یک تدارکاتچی واقعی و زحمتکش هستند که همانطور که میبینید بعد از انجام وظیفه دشوار خود در حال استراحت هستند



اما این آخوند ادعای تدارکاتچی بودن کرده و در واقع شغل شریف تدارکاتچی رو مورد توهین قرار داده اما در پشت پرده به چپاول و شکم بارگی مشغول است

۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

سرکرده گروهک تاریخ گذشته اصلاح طلبان

در حال حاظر بزرگترین و نزدیکترین خطری که جنبش آزادی خواهی رو تحدید میکنه جا زدن مجدد اصلاح طلبان در بین آزادی خواهان توسط حکومت آخوندیه
تا زمان برگزاری انتخابات نمایشی حکومت ولایت، تمام تلاش خودمو برای افشاگری گروهک اصلاح طلب انجام میدم


۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

چرا آمریکایی ها بیشترین حضور را در مراسم عروسی سلطنتی بریتانیا داشتند؟

آمریکایی ها همواره علاقمند بودند با داشتن خانواده سلطنتی هویت، تاریخ و فرهنگ خود را به رخ دیگران بکشند، و به نوعی نماد ملی کشور خود را داشته باشند، ولی افسوس که پدر آمریکا جرج واشنگتن هرگز صاحب فرزند نشد و آمریکایی ها برای همیشه در جستجوی کاریزمای ملی باقی ماندند.
در حال حاظر مردم عوام در آمریکا رهبر کاریزمای خود را در رئیس جمهوریهای آمریکا جستجو میکنند،  اما از آنجا که رئیس جمهور، شخصیتی سیاسی است و مرتکب اشتباه شدن در سیاست اجتناب ناپذیر است، در کمتر از چند ماه محبوبیت رئیس جمهور جدید پائین میآید. پس جای تعجب نیست که محبوبیت بالای 75 درصد ملکه بریتانیا بعد از گذشت 58 سال از تاجگذاری برای مردم آمریکا شگفت انگیز است!

از نظر جامعه شناسی مردم همه  کشورها به شخصی غیر سیاسی احتیاج دارند که به عنوان نماد کشور محسوب شود و برای مردم کاریزما داشته باشد. در کشورهای پادشاهی مشروطه این مشکل به خوبی رفع شده است، چرا که نخست وزیر مسئولیتهای سیاسی و اجرایی کشور را بر عهده دارد و پادشاه یا ملکه به عنوان نماد ملی محسوب میشود، در کشورهای جمهوری پارلمانی نیز این مشکل پیش بینی و رفع شده است، در کشورهای آلمان ایتالیا ترکیه و... که سیستم جمهوری پارلمانی دارند، نخست وزیر مسئولیت اجرایی کشور را بر عهده دارد و رئیس جمهور هیچ گونه مسئولیت اجرایی ندارد و ناخودآگاه در نزد مردم به عنوان نماد ملی کشور محسوب میشود. اما همانطور که در بالاتر اشاره شد، در کشورهای جمهوری ریاستی از قبیل آمریکا این مشکل پیشبینی نشده است، چرا که قانون اساسی آمریکا بسیار قدیمی است و نویسندگانش در 220 سال پیش آنچنان دید جامع شناسی برای این موضوع نداشته اند و از طرفی طوری نوشته شده است که تقریبا غیر قابل اصلاح است.

 

۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

دستاورد نظام «جمهوری ریاستی» برای ساحل عاج، میلیونها آواره، دهها هزار زخمی و هزاران کشته

با وجود اینکه در ساحل عاج انتخاباتی با استانداردهای جهانی برگزار میشود، اما در انتخابات اخیر که مورد تایید جامعه جهانی نیز بود، رئیس جمهور شکست خورده ساحل عاج نتیجه انتخابات را نپذیرفت و برای حفظ قدرت هواداران خود را به مبارزه با رقیب انتخاباتی خود فراخواند
نتیجه این کشمکش انتخاباتی برای مردم ساحل عاج، تا این لحظه، شش ماه جنگ داخلی، تحریمهای بین المللی، میلیونها آواره، دهها هزار زخمی و هزاران کشته بوده است
"قابل توجه سینه چاکان نظام جمهوری ریاستی که میگویند با نظام جمهوری میشه به همه چیز رسید و همزمان امنیت و دموکراسی را حفظ کرد"