در زمان قاجار طبقه سیاسی در ایران یا روسوفیل (طرفداران سیاست روسیه)
و یا انگلوفیل (طرفداران سیاست انگلیس) بودند، از آنجا که خانواده
اشرافی مصدق بیشتر به روسوفیلها گرایش داشتند خود محمد مصدق نیز یک سیاست مدار
روسوفیل شد و تا پایان عمر نیز این پیشه خانوادگی را ادامه داد (هر چند با شروع
حکومت رضا شاه و اوج گرفتن احساسات ملی گرایانه دیگر انگولفینگها
و روسوفیلها جرات ابراز وجود نداشتند، اما شواهد گواه این موضوع است که مصدق تا
پایان عمر یک سیاستمدار روسوفیل باقی ماند هر چند دیگر مانند زمان قاجار جرات
ابراز وفاداری به روسها را نداشت)
مصدق در دوران احمد شاه نقش مشاور را برای ایشان به عهده داشت و بعد از اینکه
احمد شاه با همکاری روسها مجلس را به توپ بست در کابینه دست نشانده احمد شاه شرکت کرد
که بعدها به کابینه استبدادی مشهور شد، اما در نهایت با شکست استبدادیون و پیروزی
مشروطه خواهان، مصدق به بهانه تحصیل از ایران فرار کرد تا از خشم مشروطه خواهان در
امان بماند. در قضیه استقلال آذربایجان که با پشتیبانی کامل شوروی همراه بود مصدق
همواره به بهانه های مختلف از جدایی طلبها پشتیبانی میکرد و حتی پیشنهاد داد جدایی
طلبها برای مذاکره به مجلس راه داده شوند! مصدق در رابطه با قضیه واگذاری امتیاز
نفت شمال به روسها نیز اصرار و شتاب عجیبی داشت، به طوری که در 7 آذر 1323 در صحن
مجلس چنین گفت: آنهایی که میگویند مذاکرات نفت به بعد از جنگ محول شود یا
از درک حقایق عاجزند و یا اینکه عقیده از خود ندارند ولی آنهائی که اهل تشخیصند و
نماینده این ملتند میدانند که تأخیر موجب زیان است. وضعیت بینالمللی ایجاب میکند
که هر چه زودتر تکلیف معادن نفت معلوم شود امروز یکی از شخصیتهای مهم کشور دوست و
همسایه تشریف آوردهاند و میخواهند در کار نفت مذاکره نمایند(منظور مصدق کافتارادزه
از سران شوروی بود). هر دولتی در کار تأخیر کند به مملکت خیانت مینماید.
پس از شکست جدایی آذربایجان و عدم واگذاری نفت شمال به شورویها، مصدق به مانند
یک عامل و فرستاده شوروی طرح موازنه منفی را در مجلس مطرح کرد تا روسها بیشتر از
این در برابر انگلیسیها تحقیر نشوند چرا که انگلیسیها امتیاز نفت جنوب را از قبل در
اختیار داشتند، بر اساس این طرح روسیه و انگلیس باید امتیازات نفتی برابر از ایران
دریافت میکردند! و چون انگلیسیها از قبل امتیاز نفت جنوب را در اختیار داشتند (که اصلا برای روسها قابل
تحمل نبود) بر اساس این طرح باید امتیاز نفت جنوب از انگلیسیها گرفته میشد، این
قضیه در نهایت به جنجال به اصطلاح ملی شدن نفت منتهی شد تا حمایت مردمی را نیز در
اختیار داشته باشد.
اما دوران نخست وزیری مصدق که دوران اوج قدرت توده ایها و عوامل شوری در ایران
بود خود یک مبحث جداگانه میتواند باشد، از مهمترین خوش خدمتیهای مصدق به توده ایها
حضور دو توده ای کمونیست در کابینه مصدق بود که باعث اعتراض بسیاری از نمیندگان را
فراهم کرده بود، برای نمونه میراشرافی نماینده مجلس شورای ملی در ۷ خرداد ۱۳۳۲ گفت:
چه کسی در این مجلس هست که بتواند بگوید جناب آقای دکتر آذر وزیر
فرهنگ و برادر سرهنگ آذر ا فسر تجزیه طلب پیشهوری وزیر منتسب به حزب توده نیست؟،
چه کسی میتواند منکر عضویت جناب آقای وزیر محترم دادگستری در کمیته صلح حزب توده
و جمعیت مبارزه با استعمار حزب کمونیست تودهای باشد، موضوع لجاجت بر سر تصویب این
گزارش را همان دستهایی به مرحله سقوط مملکت کشانیده که از دیماه سال گذشته با سازش
و بند و بست با مقامات شوروی به امید اینکه ایران جمهوری بشود و بعضی ها را به
ریاست جمهوری برسانند پرونده آزاده ساختن سران فراری و خائن حزب کمونیست توده را به
جریان انداختند.
البته بعد از سقوط دولت مصدق مشخص شد تعداد توده ایهای حاظر در کابینه مصدق
بسیار بیشتر بوده، یکی از مهمترین آنها فاطمی وزیر خارجه مصدق بود که همیشه سخنانش
را با دشنام به محمد رضا شاه و خانواده سلطنتی شروع میکرد.