۱۳۹۲ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

حضور دو وزیر توده ای در کابینه مصدق خود گویای همه چیز است

در زمان قاجار طبقه سیاسی در ایران یا روسوفیل (طرفداران سیاست روسیه) و یا انگلوفیل (طرفداران سیاست انگلیس) بودند، از آنجا که خانواده اشرافی مصدق بیشتر به روسوفیلها گرایش داشتند خود محمد مصدق نیز یک سیاست مدار روسوفیل شد و تا پایان عمر نیز این پیشه خانوادگی را ادامه داد (هر چند با شروع حکومت رضا شاه و اوج گرفتن احساسات ملی گرایانه دیگر انگولفینگها و روسوفیلها جرات ابراز وجود نداشتند، اما شواهد گواه این موضوع است که مصدق تا پایان عمر یک سیاستمدار روسوفیل باقی ماند هر چند دیگر مانند زمان قاجار جرات ابراز وفاداری به روسها را نداشت)
مصدق در دوران احمد شاه نقش مشاور را برای ایشان به عهده داشت و بعد از اینکه احمد شاه با همکاری روسها مجلس را به توپ بست در کابینه دست نشانده احمد شاه شرکت کرد که بعدها به کابینه استبدادی مشهور شد، اما در نهایت با شکست استبدادیون و پیروزی مشروطه خواهان، مصدق به بهانه تحصیل از ایران فرار کرد تا از خشم مشروطه خواهان در امان بماند. در قضیه استقلال آذربایجان که با پشتیبانی کامل شوروی همراه بود مصدق همواره به بهانه های مختلف از جدایی طلبها پشتیبانی میکرد و حتی پیشنهاد داد جدایی طلبها برای مذاکره به مجلس راه داده شوند! مصدق در رابطه با قضیه واگذاری امتیاز نفت شمال به روسها نیز اصرار و شتاب عجیبی داشت، به طوری که در 7 آذر 1323 در صحن مجلس چنین گفت: آن‌هایی که می‌گویند مذاکرات نفت به بعد از جنگ محول شود یا از درک حقایق عاجزند و یا اینکه عقیده از خود ندارند ولی آن‌هائی که اهل تشخیصند و نماینده این ملتند می‌دانند که تأخیر موجب زیان است. وضعیت بین‌المللی ایجاب می‌کند که هر چه زودتر تکلیف معادن نفت معلوم شود امروز یکی از شخصیت‌های مهم کشور دوست و همسایه تشریف آورده‌اند و می‌خواهند در کار نفت مذاکره نمایند(منظور مصدق کافتارادزه از سران شوروی بود). هر دولتی در کار تأخیر کند به مملکت خیانت می‌نماید.
پس از شکست جدایی آذربایجان و عدم واگذاری نفت شمال به شورویها، مصدق به مانند یک عامل و فرستاده شوروی طرح موازنه منفی را در مجلس مطرح کرد تا روسها بیشتر از این در برابر انگلیسیها تحقیر نشوند چرا که انگلیسیها امتیاز نفت جنوب را از قبل در اختیار داشتند، بر اساس این طرح روسیه و انگلیس باید امتیازات نفتی برابر از ایران دریافت میکردند! و چون انگلیسیها از قبل امتیاز نفت جنوب  را در اختیار داشتند (که اصلا برای روسها قابل تحمل نبود) بر اساس این طرح باید امتیاز نفت جنوب از انگلیسیها گرفته میشد، این قضیه در نهایت به جنجال به اصطلاح ملی شدن نفت منتهی شد تا حمایت مردمی را نیز در اختیار داشته باشد.
اما دوران نخست وزیری مصدق که دوران اوج قدرت توده ایها و عوامل شوری در ایران بود خود یک مبحث جداگانه میتواند باشد، از مهمترین خوش خدمتیهای مصدق به توده ایها حضور دو توده ای کمونیست در کابینه مصدق بود که باعث اعتراض بسیاری از نمیندگان را فراهم کرده بود، برای نمونه میراشرافی نماینده مجلس شورای ملی در ۷ خرداد ۱۳۳۲ گفت:
چه کسی در این مجلس هست که بتواند بگوید جناب آقای دکتر آذر وزیر فرهنگ و برادر سرهنگ آذر ا فسر تجزیه طلب پیشه‌وری وزیر منتسب به حزب توده نیست؟، چه کسی می‌تواند منکر عضویت جناب آقای وزیر محترم دادگستری در کمیته صلح حزب توده و جمعیت مبارزه با استعمار حزب کمونیست توده‌ای باشد، موضوع لجاجت بر سر تصویب این گزارش را همان دستهایی به مرحله سقوط مملکت کشانیده که از دیماه سال گذشته با سازش و بند و بست با مقامات شوروی به امید اینکه ایران جمهوری بشود و بعضی ها را به ریاست جمهوری برسانند پرونده آزاده ساختن سران فراری و خائن حزب کمونیست توده را به جریان انداختند.
البته بعد از سقوط دولت مصدق مشخص شد تعداد توده ایهای حاظر در کابینه مصدق بسیار بیشتر بوده، یکی از مهمترین آنها فاطمی وزیر خارجه مصدق بود که همیشه سخنانش را با دشنام به محمد رضا شاه و خانواده سلطنتی شروع میکرد.

۲ نظر:

  1. مصدق السلطنه قاجار این فراماسون بزرگ انگلیسی چه کسی هست ؟
    دربار قاجار به دو بخش طرفدار روس و انگلیس تقسیم شده بود که درباریان طرفدار این دو گروه برای حفظ ثروت و قدرت خود در مقابل هوسهای ناصرالدین شاه نوکری دو سفارت خانه
    روس و انگلیس را در بست پذیرفته و تمام اخبار مملکت و در بار را در اختیار این دو سفارت خانه قرار میدادند . این دو سفارت خانه مناطق امنی هم داشتند که منطقه قلهک در شمال تهران در
    اختیار انگلیس ها و منطقه چیذر که ان هم در شمال تهران است در اختیار روسها بود و وقتی یکی از این نوکر ها در خطر قرار میگرفت به ان مناطق فرار میکرد و به تعریف قجر ها (بست ) مینشست
    ان وقت هیچ کس حتی ناصرالدین شاه جرات نداشت به ان شخص کوچکترین صدمه ای بزند .
    این دو دسته درباریان برای عوام فریبی و مردم داری همیشه یک جنگ ساختگی با اربابان خود راه میانداختند تا مردم عوام و بی سواد را هوادار خود سازند بنابر این برای عوام روشن شدن این که اینها
    خدمت گذار هستند یا نوکر بسیار مشکل بود اما اگر کسی در زمان شاه به خود زحمت میداد و کتاب های خاطرات درباریان زمان ناصر الدین شاه را میخواند هر دو دسته را به خوبی میشناخت .
    در زمان قاجار ها که هیچ کس صاحب زمین نبود و زمین ها مال ارباب ها و ملایان قدرتمند بود ، شاهان قجر برای گرفتن مالیات از زمین ها یا واگذاری آنها به ارباب جدید و برای سر شماری رعیت که
    با زمین واگذار میگردید ( به طور مثال میگفتند یک پارچه آبادی با ۶۰ سر رعیت که این ((سر )) واحد شمارش رعیت بود ) اداره ای با نام استیفا داشتند که تمام دهات و سرزمین ایران در دفاتر این ادارات
    ثبت بود و رییس این اداره را مستوفی الممالک مینامیدند .
    در زمان ناصرالدین شاه مستوفی گری با میرزا یوسف خان بود که صدر اعظم ناصر الدین شاه هم بود و شخص مورد اعتماد میرزا یوسف خان پدر همین محمد مصدق بود که به دلیل اینکه هر چه را مستوفیان
    کوچک مینوشتند وی باید تصدیق میکرد به مصدق معروف گردید (یعنی تصدیق کننده ) و در زمان رضا شاه کبیر که این ملت صاحب لقب (آقا) به جای (رعیت ) گردید و میتوانست برای خود نام فامیل برگزیند این لقب را برای نام
    فامیل خود برگزیدند .
    میرزا یوسف خان برای رسیدن به صدارت عظما و هم برای اینکه مستوفی گری را از دست ندهد پسر ۷ ساله خود یعنی میرزا حسن خان را رییس استیفا کرد که این امر به پدر مصدق گران آماده و در خانه نشست
    و به عنوان مریضی بر سر کار نرفت که این وانمود کردن به مریضی را قجرها (تمارض ) مینامند کاری که محمد مصدق بارها انجام میداد و در مواقع حساس یا مریض بود یا غش میکرد .
    پدر محمد مصدق بعد از چندی زیر فشار بودن محمد مصدق ۱۰ ساله را به جای خود نشاند و ایشان از ده سالگی در دربار قاجار مشغول کار شدند .
    محمد مصدق که در عوام فریبی شاید از تمام اسلاف قجر خود گوی سبقت را برده باشد دارای آبادیهای بسیار به لطف شغل مستوفی گری بود که اکثر در اصفهان و کاشان و همین احمد اباد که قبله گاه مشتی عوام هست
    بود و برای حفظ ان تمام تلاش خود را میکرد و دلیل دشمنی وی با پهلوی از همین جا نشات میگیرد .
    وی برای حفظ قدرت هر کاری میکرد از جمله شاید عده ای ندانند محمد مصدق دایی مریم فرمانفرما یعنی زن نورالدین کیانوری رهبر حزب توده بود و اخبار دو طرف را در سالهای قبل از ۳۲ رد و بدل میکرد یعنی این مصدق به ظاهر ضد
    توده ای در خفا در بالاترین سطح با آنها مراوده داشت .
    خود مریم فرمانفرما دختر فرمانفرما بزرگ بود که فرمانفرما دارای ده ها فرزند بود که بنا به حیله گری قاجاری هر کدام را به کاری گمارده بود یعنی یک پسرش افسر توپخانه ارتش رضا شاه بود و دیگر آخوند حوزه علمیه
    و ... به همین ترتیب ،،، و این دختر یعنی مریم را برای بودن در دایره قدرت به ازدواج محتشم السلطنه رییس مجلس شورای ملی زمان رضا شاه در آورد و چون فهمید رضا شاه دورانش تمام شده و شاید حزب توده به قدرت
    برسد با وجود دو فرزند طلاق وی را گرفت و به حزب توده فرستاد که در جنگ طبری و کیانوری ، کیانوری پیروز و یک شاهزاده قاجار زن رهبر حزب کمونیست کارگری ایران گردید .
    این خلاصه ای بود از فضای کثیف سیاسی ضد پهلوی در ایران که من از میلیون ها شواهد چند تای آنرا آوردم .
    منابع مورد استفاده : خاطرات اعتماد السلطنه ، خاطرات سیاسی امین الدوله ، خاطرات کیانوری ،خاطرات عبداله مستوفی ،فراماسونری در ایران ، روزنامه خاطرات بصیر الملک شیبانی ، خاطرات دوستعلی خان معیر الممالک ،
    و ،،،،

    پاسخحذف
  2. khafe sho mozdur emam zaman
    akhond parast ahmagh
    male kesh jenayat o dozdi haye kbar punez

    پاسخحذف