۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

رضا شاه: من امروز پادشاهی هستم مالک و زارع، مهمانخانه چی، کارخانه چی، و حمامی

سلیمان بهبودی از یک شب عید که حقوق و پاداش اهل دربار داده می شد در حضور رضاشاه بود و صحبت شیرینی اضافه حقوق و عیدی شب عید از جانب سلیمان بهبودی مطرح می شود. بهبودی می گوید وقتی که رضاشاه را سر کیف دیدم عرض کردم؛ قربان بین ما ایرانیان مثالی هست. فرمودند مثلا؟ عرض کردم می گویند از دریا چه یک جام آب برداری و چه یک جام آب بریزی فرقی نمی کند، خداوند به اعلیحضرت همایونی همه چیز داده و به اندازه یک مملکت بلژیک شاید بیشتر ملک و نقدینه داده است. به محض اظهار این مطلب چنان تغییر حال دادند که واقعا رنگ صورت برافروخته شد و سفیدی چشم به کلی تغییر کرد و ازپشت میز تحریر بلند شدند و آمدند وسط اتاق و چند بار نفس عمیق کشیدند، دستهای خود را به هم مالیدند و طوری تغییر حال دادند که حال سکته به بنده دست داد... ساکت و بی حرکت ایستادم. بعد از اینکه چند مرتبه طول اتاق را قدم زدند و آههای سرد کشیدند با رنگ پریده به این شرح فرمودند؛ من خیال می کردم کارهایی که می کنم شماها که مثل پیراهن تن من می مانید میدانید و به دیگران که نمی دانند می گویید؛ امشب فهمیدم که متاسفانه شما هم نمیدانید و خیلی باعث تاسف من شد. آن وقت به بنده نزدیکتر شدند تا حدی که نفس اعلیحضرت همایونی به بنده می خورد و سوال فرمودند؛ پدر شما مرده یا زنده هست؟ خواستم جواب بدهم خودشان فرمودند؛ میدانم، مرده. باز فرمودند ؛ چه ثروتی داشت؟ خودشان فرمودند میدانم چه داشت. میخواهم بگویم که وقت مردن من نیز مانند پدر تو خواهم مرد؛ در وقت مردن دو ذرع و نیم چلوار خواهم برد، آنچه هست و من دارم همین جا می ماند. اینها که من دارم آبروری مملکت است. اگر منظور املاک است تمام شان می ماند. من می بینم صاحبان املاک مزوروعی به این خوبی اصلا به آنها توجه ندارند و بکلی ویرانه شده است. سرتاسر شمال بهترین املاک مزروعی است که میتوان از عایدات آن بودجه مملکت را تامین کرد. تو که جغرافیا و تاریخ خواندی می دانی سوئیس کجاست و چه دارد، آیا سوئیس مثل ما نفت دارد؟ معدن دارد؟ جز چند کارخانه ساعت سازی چیز دیگری دارد؟ هیچ میدانی مملکت به این کوچکی بودجه اش از بیشتر ممالک بزرگ بیشتر است؟ از کجا این عایدات را می آورد؟ فقط منظره های زیاد دارد، ولی آن منظره ها ر ا تمیز نگاه داشته و زینت کرده و وسیله آسایش برای جهانگردان تهیه کرده است. این است که از بیشتر نقاط دنیا جهانگردان در موقع معین پولهای خود را می برند و در آن جا خرج می کنند و بر می گردند. ما که هر گوشه از مملکت مان سوئیس است چرا وسیله تهیه نکنیم که از این پولها در مملکت ما هم خرج شود و استفاده ببریم؟ مگر فراموش کردید که من دستور دادم در مازندران به متمولین اطلاع دهند و اعلان کنند هرکس بهترین عمارات را که دارای تمام وسایل زندگی باشد بسازد من جایزه میدهم ولی کسی اقدام نکرد. منظورم این بود که اگر خارجی ها در ایران به شمال خواستند بروند اقلا جای خواب راحتی داشته باشند به همین مناسبت دستور دادم کنار راه آهن نزدیک شهرها و قصبات عمارتهای کوچک بسازند. شنیده ام در سوئیس اگر کسی بخواهد جنگل ببیند باید برود به جایی و اگر دریا بخواهد ببیند برود جای دیگر و جلگه و دشت جای دیگر. اما در رامسر ما در یک نقطه که بایستد با حرکت دادن سر، هم جنگل و هم جلگه و هم دریا خواهد دید. خداوند محل به این خوبی به ما داده آنوقت به آن کثافت افتاده بود، عاقبت مجبور شدم خودم این کار را بکنم. آب معدنی رامسر کجا پیدا می شود؟ چرا نتوانستیم استفاده ببریم؟ به تجار و سرمایه داران سفارش و تاکید کردم کارخانه بیاورید نیاوردند، خودم آوردم، باز تاکید و سفارش کردم مهمانخانه بسازید و تشکیل شرکت بدهید نکردند. ... من می بنیم بهترین آب و هوا و بهترین منظره طبیعی را داریم چرا استفاده نبریم؟ من امروز پادشاهی هستم مالک و زارع، مهمانخانه چی، کارخانه چی، و حمامی. مگر من نمیدانم پادشاه مملکت نباید این کارها را بکند؟ اما ملاحظه می کنم که فرد ایرانی امروز که صد تومان خرج می کند میخواهد فردا صد تومان از خرجی که کرده عایدی بردارد، درصورتی که خارجیها میلیونها تومان خرج می کنند و سالها فعالیت می کنند، و بعد از سالها زحمت بهره بردای می کنند. منهم مملکتم را دوست دارم، بنابر این شخصا اقدام می کنم. فردا هم که رفتم تما آنچه که کردم می ماند برای مملکت. بعد از یک ساعت فرمایش، درحالی که واقعا به گریه افتاده بودم بنده را با کمال تاثر و ناراحتی مرخص فرمودند.
 منبع: کتاب "خاطرات سلیمان بهبودی"

۲۵ نظر:

  1. ممکنه بگید منبع این مطلب چیست؟
    با سپاس

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کتابی است که در جمهوری اسلامی بچاپ رسیده است. عنوان کتاب درست یادم نیست عنوانی مثل : از ...تا آلاشت ، که در آن اشاره شده که پدربزرگ رضاشاه در حقیقت کرد بوده است که پس از جنگ هرات در بازگشت راه را گم میکند و سر از آلاشت در می آورد.
      هم میهن گرامی ناشناس،رضا شاه، دکتر مصدق و محمدرضا شاه همه ازدنیا رفته اندو اکنونی قسمتی از تاریخ سرزمینمان هستند. آنها نیز مثل هر کدام ازما اشتباهاتی داشته اند و در ضمن کارهای سازنده زیادی نیز انجام داده اند. نه من و نه شما حق داوری نداریم فقط میتوانیم کوشش کنیم تا با تکرار نکردن آن اشتباهات از آنان بهتر باشیم تا برای خود و میهن سودمند شویم.
      نادر پارسی

      حذف
    2. در دبیرخانه شورای ملی.

      حذف
    3. بله میبینم تو گوگل:" رضا شاه (خاطرات سلیمان بهبودی،شمس پهلوی،علی ایزدی)".
      مطلب شما در تارنمای زیر هم نقل شده:
      http://sarzamin-arya.blogfa.com/post-127.aspx

      بسیار جالب است و تا حدی پرده از شایعات در مورد طمع رضا شاه کم میکند. روزی هم که از ایران میرفت در بندر عباس به یک سرباز گفت او را بگردد و ببیند چیزی با خودش از ایران نمیبرد. این مطالب همه با طبع رضا شاه میخواند. سخت است او را دزد نامید.

      البته برای من هنوز این سوال هست که چرا این املاک و دارایی را به نام خودش کرد (اگر این فرض و شایعه درست باشد) و مثلا چرا در بنیادی نسپرد (همانطور که پسرش بعدا به بنیاد پهلوی سپرد).
      محمود

      حذف
  2. کم لطفی میفرمایید. رضا خان غیر از اینها بهترین زمینهای کشاورزی را هم که از صاحبانش غصب کرده بود، بهمراه داشت.

    "....... اگر منظور املاک است تمام شان می ماند. من می بینم صاحبان املاک مزوروعی به این خوبی اصلا به آنها توجه ندارند و بکلی ویرانه شده است. سرتاسر شمال بهترین املاک مزروعی است که میتوان از عایدات آن بودجه مملکت را تامین کرد. .... "

    بله. املاک همیشه مانده. بدبختانه استبداد هیچوقت اجازه نداده که این املاک و درآمدشان در اختیار مردم باشد. همیشه یک قلدری بزور صاحبش شده که آخرینش شخص شخیص رضا قلدر و پسرش هستند . آخوند ها هم که بی نیاز از تعریفند و دیگر کسی که این جماعت را نمیشناسد خواجه حافظ شیرازی است.البته فرق رضا خان با بقیه قلدرهایی که این کشور به خود دیده، ان بوده است که علیرغم انقلاب مشروطه و با کودتا بر ضد ان استبداد خود را کرده بود.

    " تو که جغرافیا و تاریخ خواندی می دانی سوئیس کجاست و چه دارد، آیا سوئیس مثل ما نفت دارد؟ معدن دارد؟.........."

    سوئیس نه نفت دارد و نه معدن،....اما رضا قلدر کودتاچی هم ندارد. ای کاش ما هم شیخ و شاه مشتی را با مشتی عمله های ظلم دور و برشان را نداشتیم!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با ادبیات آخوندا حرف نزن محمد رضا شاه همه زمینها را در طول سالهای 27 تا 33 بین کشاورزا تقسیم کرد بهتره اول اطلاعات تاریخیتونو زیاد کنید بعد بیاید اینجا فحاشی کنید

      حذف
    2. آقای حمید کسروی
      من فرق زیادی بین ادبیات آخوندی و ادبیات آریامهری نمیبینم. من واقعیتها را گفتم و متاسفم که شما را ناراحت کرد!
      البته محمد رضا شاه زمینهای مرغوب کشاورزی را موسوم به املاک سلطنتی هرگز به مردم پس نداد.

      حذف
  3. تا امثال این " ناشناس "که نوشته : کم لطفی میکنید و از این حرفها " در این کشور هست آخوند حکومت میکند آخه آدم بیسواد سویس مردمی مثل تو هم در زمان رضا شاه در ایران نداشت آنجا عقل مردم اجازه میداد که پادشاهان یا حاکمان کار خود را بکنند و ملایانی مانند تو "ناشناس" وجود نداشت که حتی آمپول فتوای بدهند حرام است ، سویس مثل تو بیسوادانی نداشت که خدمات رضا شاه کبیر را با این ادبیات آخوندی به بازی بگیرند ، اقلا شهامت داشتی و میگفتی از چه چیزی دفاع میکنی تا برات بنویسم ان گروه ابلهی که ازش دفاع میکنی چه آدمها بیسوادی و تروریستی مثل خودت هستند . آقا جان بخون تاریخ بخوان جغرافیا بخوان ، تیر در تاریکی پرتاب نکن که آدمهای مثل من به ریشت بخنداند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. البته محمد رضا شاه زمینهای مرغوب کشاورزی را موسوم به املاک سلطنتی هرگز به مردم پس نداد. بد نیست شما خودتان اطلاعات تاریخیتان را بالا ببرید. رضا قلدر خیلی غلط کرد که زمینهای مردم را گرفت که پسرش بخواهد آنها را پس دهد

      حذف
  4. تا صحبت از خاندان پر افتخار پهلوی می ایاد و خدمات آنها که این میهن را میهن کردند ناشناسان گمنام امام زمان و باقی اراذل و اوباشی که کشور مدرن زمان پهلوی را به این روز کشاندند پیدا میشود که همان حرف پیرزنهای سبیلدار قاجاری یا قجر مریم را قرقره کنند آخه مردک بیسواد ناشناس تو اصلآ میدانی سویس در زمان رضا شاه کجا بود ؟ آخه بیسواد ایران را در خاورمیانه با افغانستان ، پاکستان ، عراق و مقایسه میکنند جدا که یک (سور) آنهم دست آخر به خمینی زدی . حتما از ان دسته ایرانیها هستی که اگه نوکر رژیم نیستی تازه چند ساله خارج آمدی و فکر کردی که همه جا باید مثل سویس باشه و در این راه به پدر و جد خودت هم فکر نکردی که با گاو آهن زمین شخم میزدید و تراکتور را شاهان پهلوی برایتان ارمغان آوردن خلاصه سبب مزه نشو که این حرفها کهنه شده

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من تو را نمیدونم اما دلیلی نمیبینم که کشورم کمتر از سوئیس و سوئد باشه، انهم با دو سه هزار سال تاریخ مدون. تنها چیزی که جلوی کشور ما را برای ترقی گرفته ارازل و اوباش شاه و شیخ هستند که خود را طلبکار از مردم میدانند و ادعای حکومت دارند. هر چه هم مردم با اردنگی بیرونشان میکنند دوباره با وقاحت خود را به عنوان الترناتیو معرفی میکنند. معلوم نیست که اگر این مردم استبداد بخواهند چه کسی را باید ببینند. این ملت انقلاب مشروطه نکرده که دیکتاتور دیگری مثل رضا قلدر و دم و دنبالچه های شعبان بی مخ و دیگر ارازل پهلوی طلب بخواهند برای عقب نگاه داشتن مردم عذر و بهانه های مسخره بتراشند.

      اما البته توجه دارم که یک سلطنت طلب ذاتا حقیر و نوکر است. هر چقدر جلوی ایرانی و عرب هارت و پورت دارد، در مقابل بلندها و چشم ابی ها احساس شدید حقارت دارد. البته این جماعت، براستی افراد حقیری هم هستند منتهی اشتباهشان آنست که میخواهند ملت ایران را هم با خود در این حقارت شریک نمایند.
      ضمنا هر کسی را از روی چیزی که به ان میخندد میتوان شناخت و جماعت بی مایه و بی مغزی مثل پهلوی طلبان، البته به هر مطلب جدی میخندند.

      من میگم چه حقی داشته کودتا کنه، فوری میگویند رضا قلدر خدمت کرده. خوب جمهوری اسلامی هم خدمت کرده. من میگویم اصلا شاه و شیخ حضورشان غیر مشروع است. غلط کردند که بزور و بر خلاف میل و اراده مردم آمدند و با شلاق و چماق و سرکوب حکومت کردند. بیجا کردند که با فروختن کشور به بیگانگان از جمله تجزیه بحرین و ارائه انواع خوشرقصی ها برای بیگانگان سلطه خود را بر کشور ادامه دادند. گر چه ممکن است که فهم این برات خیلی ساخت باشه، چون سلطنت طلبی، اما سعی کن بفهمی، حرف خیلی عامیانه است. یک ضرب المثل عامیانه میگه سگ هر چقدر خوب باشه، وقتی پای پسر صاحب خانه را گاز گرفت باید بیرونش کرد.

      اما در آخر زنان ریشدار را به سخره گرفته ای. ای کاش یک جو از ریش این زنان در تمام هیکل جماعت بی ریش و بی غیرت پهلوی پیدا میشد.

      حذف
  5. ناشناس گرامی که از رضا شاه کبیر به نام قلدر نام بردید اگر نکات زیر را میدانستید هیچگاه از این مرد بزرگ تاریخ اینگونه نام نمیبردید :
    ١= آیا میدانستید که اگر رضا شاه کبیر بر سر کار نمیآمد در دهی که شما زندگی میکردید در شب عروسی شما شب اول عروس باید با خان ده به سر میبرد ؟
    ٢= آیا میدانستید اگر گوسفند خود را تازه اگر اجازه گوسفند داشتن را از خان ده داشتید برای چرا به بیرون میبردید دشتبان خان شما را در زیرزمین عمارت خان زندانی وبعد از تجاوز به شما (یعنی همان کاری که رژیم شما در کهریزک میکند ) شلاق زیادی به شما میزدند ؟
    ٣= آیا میدانستید که اگر از آب که متعلق به خان ده بود برای زمین کوچکی که در اختیار رعیت مانند شما بود برای آبیاری استفاده میکردید باز همان بلای بالا به سرتان میامد ؟
    ٤= آیا میدانستید ارباب شما در ان دهات در وقت فروش ده خود یا باختن ده خود در قمار میتونست پدر و مادر و شما فرزندان آنها را هم به مالک جدید به عنوان ( چند سر رعیت ) واگذار کند ؟
    ٥=آیا میدانستید اگر رضا شاه نبود امروز شما با نام فامیل خوانده نمیشدید و مثلا به شما میگفتن : یار علی فرزند مشتی قربان بالا دهی ؟
    آیا میدانستید اگر رضا شاه نبود شما را با عنوان رعیت نام میبردند نه با عنوان محترمانه )( آقا ) ؟
    ٧= آیا میدانستید از ده خود بدون اجازه خان اجازه سفر نداشتید چه برسد به اینکه دارای پاسپورت و شناسنامه و گواهی رانندگی باشید
    این لیست طولانی هست و میتوانم ١٢٠ صفحه بنویسم به همین اکتفا میکنم ولی شرم بر شما ها که امروزه جمهوری جنون اسلامی رعیت و امت مینامدتان ولی باز با ان همه بلا که در بالا نوشتم و بر سرتان میامد و میاید باز به خاندان پهلوی توهین میکنید .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست عزیز:
      من نمیدانم این اطلاعات عجیب را شما از کجا بدست آوردی؟ مثلا مطابق کدام سند ادعا میکنید که قبل از کودتای رضا قلدر، عروس باید اول با خان ده میخوابید؟ گر چه با شناختی که از جریان پهلوی طلب دارم، مطمئنم که طرفداران استبداد آریامهری چندان نیازی هم به مدرک و سند ندارید بالاخص که کلیه اسناد تاریخی آنها را محکوم میکنند.
      اما سوال از شما:
      ١ - چه فرقی دارد که دهقان را خان های دهات از حق و حقوق خود حروم کند، یا خان قلدر بزرگتری به اسم رضا قلدر؟
      ٢- چه اشکالی دارد که کسی قربانعلی خوانده شود؟ آیا مگر از این گونه اسامی هم اکنون در کشور نداریم؟
      ٣- اسم فامیل مهمتر است یا داشتن اعتبار در جهان تا یک قدرت جهانی مثل انگلستان بخود جرات ندهد تا منافع ایران را توسط نوکر کودتاچی خرج منافع خود کند؟
      ٤- آیا میدانستید که قرارداد دارسی به وسیله رضا خان تا سال ١٩٩٧ تمدید شده بود و اگر مصدق و جنبش ملی شدن صنعت نفت نبود، ما ایرانیان با امضای رضا قلدر تا سال ١٩٩٧ برده انگلستان بودیم.
      تصور نمیکنم نوشتن بقیه سوالاتتان ضرورتی داشته باشد، چه تا همین جا معلوم است که چه میخواهید بگویید. انگلستان اصلاحاتی به مراتب بیش از این در هندوستان و آمریکا کرد اما نهایتا این اصلاحات کمترین مشروعیتی برایش نیاورد و علیرغم تمام سازندگیهایی که نمود با جنبش مردم به بیرون از این کشورها پرتاب شد.این ها که گفتید که مشروعیت نمیاورند. مشروعیت از صندوق رای و رای آزادانه توده های مردم میاید و حکومتی که با کودتا بر روی کار آمده باشد مشروعیت ندارد.
      ضمنا کسی به خاندان پهلوی توهین نمیکند، اگر بگوید که اینها با کودتاهای خارجی ساخته بر قدرت سوار شدند و با قلدری حکومت کردند، اینها واقعیات تاریخی هستند، بر اساس اسناد و مدارک و شواهد. شاید لازم باشد که شما چشمانتان را باز کنید و تاریخ را بخوانید.
      مظالم رژیم آخوندی هم گر چه به مراتب بیشتر از سلسله پهلوی است اما کمترین مشروعیتی به سلسله پهلوی نمیدهد. شیخ و شاه باید هر دو گورشان را از این کشور گم کنند.

      حذف
  6. دوستان عزیز شما هر دو انسان هستید و دارای فهم وکمال و قوه عاقله و هر دو خواهان کشوری سربلند و آباد هستید . این چه جور تحمل و مداراست که بلافاصله به توهین و فحش می انجامد . خوب دلایل و مستندات رو ارائه کنید تا خود و بقیه بتوانید قضاوت درست داشته باشید و از آن مهمتر درس برای آینده یگیرید . فقط بدانید که توانایی گوش دادن به حرف طرف مقابل بخش مهمی از هوش اجتماعی است و دور از جان شما انسانی که نمیتواند به حرف کسی گوش کند و فقط خودش را میبیند ، کودن محسوب میشود . (امروزه هوش اجتماعی جانشین آی کیو شده است و ملاک سنجش واقعیست.)در مورد شخص رضا شاه روز شمار باقر عاقلی در وقایع روز 24 شهریور سال 1320 از مطبوعات روز نقل میکند که رضا شاه اسناد 5200 ملک (که عموما به ده ششدانگ گفته میشد) را به همراه 63 میلیون تومان موجود در حساب پس انداز خود را در قبال یک شاخه نبات به فرزندش محمدرضا منتقل کرد . دو نکته هم قابل گفتن است 1- کل نقدینگی کشور ایران درآن لحظه 150 میلیون تومان بوده است 2- رضا خان سرتیپ در لحظه کودتای سوم اسفند 1299 دارای یک خانه در چهاراه حسن آباد تهران بوده است که همین سلیمان بهبودی نیز گماشته خانه اش بوده .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آخر آدم چی بگه به اینهمه تزویر و دورویی. از یک طرف اشک تمساح برای دهقانهایی میریزند که اینطور مورد ظلم خانهای کوچک قرار گرفتند و از طرف دیگر از بابت غصب زمینهای مردم توسط رضا خان قلدر ککشان هم نمیگزد. به روی خودشان هم نمیاورند که رضا قلدر و کودتاچیان همراهش یک ملتی را که برای آزادی انقلاب مشروطه کردند، برده و رعیت نموده اند. مظالم خانهای کوچک دهات را میبینند و از مظالم شهربانی تیمور بختیار بر مردم تهران و دیگر شهرهای ایران چیزی نمینویسند. به روی خود هم نمیاورند که صاحبان زمینهایی که توسط رضا خان غصب شده بود با شلاق مجبور به بیگاری بر روی زمینهای خود شده بودند تا خان بزرگتر (رضا قلدر) بهره و فواید بیشتری ببرد.
      تصور نمیکنم که مستندات راجع به کودتای انگلیسی سوم اسفند ١٢٩٩ و کودتای انگلیسی-آمریکایی ٢٨ مرداد ١٣٣٢ کم بوده باشد. اصلا خود کتب درسی در زمان شاه، به صراحت سخن از کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ میکردند. مساله اینست که این جماعت بجای عذر خواهی از مردم بابت کودتا و ٥٠ سال زیرپا گذاشتن حقوق مردم، از مردم طلبکاری هم میکنند و تصور میکنند که جنایات آخوندها به ٥٠ سال اختناق و استبداد وابسته پهلویها مشروعیت میدهد.به روی خود هم نمیاورند که رشد آخوند و بنیادگرایی نتیجه حمایتهای بی دریغ ساواک شاهنشاهی است. قدرت گرفتن آنان هم پس از انقلاب نتیجه تحویل دودستی ارتش شاهنشاهی به خمینی بدستور ژنرال هویزر آمریکایی بوده است. تا با ان به سرکوب جنبش مترقی مردم ایران بپردازد.
      نمیدانم به چه زبانی به این جماعت باید حالی کرد که ملت ایران استبداد نمیخواهد. اگر انقلاب مشروطه کرده، اگر پشت نهضت ملی نفت رفته و اگر در سال ٥٧ عذر دیکتاتوری وابسته آریامهری را خواسته، همه و همه نشاندهنده آنست که دیکتاتوری از هیچ نوع نمیخواهد، میخواهد از نوع وابسته باشد یا اسلامی یا هر نوع دیگر.شیخ و شاه باید هر دو گورشان را از کشور ما گم کنند.

      حذف
  7. دوستان این الاغ زد پهلوی را ول کنید این مشنگ هرچه شما بگید در کن مصدق السلطنه قاجار را چسبیده و هنوز نمیدانه یا نمیفهمه که نفت را محمد رضا شاه در سال ١٣٥٣ ملی کرد این مشانگها هزار هستند که همین آخوند میلیونها سال سر قدرت باشه و اینها زیر علم عاشورای مصدق غشی نوحه بخوانند و سینه بزنند برای روشن شدن این مشنگ اسناد زیر مییاد :
    نویسنده: آشنا
    مصدق السلطنه قاجار این فراماسون بزرگ انگلیسی چه کسی هست ؟
    دربار قاجار به دو بخش طرفدار روس و انگلیس تقسیم شده بود که درباریان طرفدار این دو گروه برای حفظ ثروت و قدرت خود در مقابل هوسهای ناصرالدین شاه نوکری دو سفارت خانه
    روس و انگلیس را در بست پذیرفته و تمام اخبار مملکت و در بار را در اختیار این دو سفارت خانه قرار میدادند . این دو سفارت خانه مناطق امنی هم داشتند که منطقه قلهک در شمال تهران در
    اختیار انگلیس ها و منطقه چیذر که ان هم در شمال تهران است در اختیار روسها بود و وقتی یکی از این نوکر ها در خطر قرار میگرفت به ان مناطق فرار میکرد و به تعریف قجر ها (بست ) مینشست
    ان وقت هیچ کس حتی ناصرالدین شاه جرات نداشت به ان شخص کوچکترین صدمه ای بزند .
    این دو دسته درباریان برای عوام فریبی و مردم داری همیشه یک جنگ ساختگی با اربابان خود راه میانداختند تا مردم عوام و بی سواد را هوادار خود سازند بنابر این برای عوام روشن شدن این که اینها
    خدمت گذار هستند یا نوکر بسیار مشکل بود اما اگر کسی در زمان شاه به خود زحمت میداد و کتاب های خاطرات درباریان زمان ناصر الدین شاه را میخواند هر دو دسته را به خوبی میشناخت .
    در زمان قاجار ها که هیچ کس صاحب زمین نبود و زمین ها مال ارباب ها و ملایان قدرتمند بود ، شاهان قجر برای گرفتن مالیات از زمین ها یا واگذاری آنها به ارباب جدید و برای سر شماری رعیت که
    با زمین واگذار میگردید ( به طور مثال میگفتند یک پارچه آبادی با ۶۰ سر رعیت که این ((سر )) واحد شمارش رعیت بود ) اداره ای با نام استیفا داشتند که تمام دهات و سرزمین ایران در دفاتر این ادارات
    ثبت بود و رییس این اداره را مستوفی الممالک مینامیدند .
    در زمان ناصرالدین شاه مستوفی گری با میرزا یوسف خان بود که صدر اعظم ناصر الدین شاه هم بود و شخص مورد اعتماد میرزا یوسف خان پدر همین محمد مصدق بود که به دلیل اینکه هر چه را مستوفیان
    کوچک مینوشتند وی باید تصدیق میکرد به مصدق معروف گردید (یعنی تصدیق کننده ) و در زمان رضا شاه کبیر که این ملت صاحب لقب (آقا) به جای (رعیت ) گردید و میتوانست برای خود نام فامیل برگزیند این لقب را برای نام
    فامیل خود برگزیدند .
    میرزا یوسف خان برای رسیدن به صدارت عظما و هم برای اینکه مستوفی گری را از دست ندهد پسر ۷ ساله خود یعنی میرزا حسن خان را رییس استیفا کرد که این امر به پدر مصدق گران آماده و در خانه نشست
    و به عنوان مریضی بر سر کار نرفت که این وانمود کردن به مریضی را قجرها (تمارض ) مینامند کاری که محمد مصدق بارها انجام میداد و در مواقع حساس یا مریض بود یا غش میکرد .
    پدر محمد مصدق از چندی زیر فشار محمد مصدق ۱۰ ساله را به جای خود نشاند و ایشان از ده سالگی در دربار قاجار مشغول کار شدند .
    محمد مصدق که در عوام فریبی شاید از تمام اسلاف قجر خود گوی سبقت را برده باشد دارای آبادیهای بسیار به لطف شغل مستوفی گری بود که اکثر در اصفهان و کاشان و همین احمد اباد که قبله گاه مشتی عوام هست
    بود و برای حفظ ان تمام تلاش خود را میکرد و دلیل دشمنی وی با پهلوی از همین جا نشات میگیرد .
    وی برای حفظ قدرت هر کاری میکرد از جمله شاید عده ای ندانند محمد مصدق دایی مریم فرمانفرما یعنی زن نورالدین کیانوری رهبر حزب توده بود و اخبار دو طرف را در سالهای قبل از ۳۲ رد و بدل میکرد یعنی این مصدق به ظاهر ضد
    توده ای در خفا در بالاترین سطح با آنها مراوده داشت .
    خود مریم فرمانفرما دختر فرمانفرما بزرگ بود که فرمانفرما دارای ده ها فرزند بود که بنا به حیله گری قاجاری هر کدام را به کاری گمارده بود یعنی یک پسرش افسر توپخانه ارتش رضا شاه بود و دیگر آخوند حوزه علمیه
    و ... به همین ترتیب ،،، و این دختر یعنی مریم را برای بودن در دایره قدرت به ازدواج محتشم السلطنه رییس مجلس شورای ملی زمان رضا شاه در آورد و چون فهمید رضا شاه دورانش تمام شده و شاید حزب توده به قدرت
    برسد با وجود دو فرزند طلاق وی را گرفت و به حزب توده فرستاد که در جنگ طبری و کیانوری ، کیانوری پیروز و یک شاهزاده قاجار زن رهبر حزب کمونیست کارگری ایران گردید .
    این خلاصه ای بود از فضای کثیف سیاسی ضد پهلوی در ایران که من از میلیون ها شواهد چند تای آنرا آوردم .
    منابع مورد استفاده : خاطرات اعتماد السلطنه ، خاطرات سیاسی امین الدوله ، خاطرات کیانوری ،خاطرات عبداله مستوفی ،فراماسونری در ایران ، روزنامه خاطرات بصیر الملک شیبانی ، خاطرات دوستعلی خان معیر الممالک ،

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها

    1. مشکل شما هم همینست که خودتان را زیاد از حد زرنگ میدانید و مردم ایران را مشتی آدمهای شپشو و احمق میدانید و انقدر اینها را گفته اید که امر بر خودتان هم مشتبه شده است. منتهی از بس احمق تشریف دارید نمیفهمید که کسی اسناد تاریخی مسلم را رها نمیکند و روایت افراد گمنام مثل شما را بچسبد. این داستان سازیها و افسانه پردازیهای ضد مصدقی دیگر تق اش درآمده. آنها که اسم و رسمی داشتند و پی در این وادی گذاشتند، بد نام شدند، دیگر وای به حال افراد گمنامی مثل شما که بخواهند راوی این حکایت مشکوک هم باشند. با این چیزها کمترین آبرویی نه برای خانواده پهلوی بدست میاورید و نه کودتاهای متعدد این خانواده را میتوانید ماستمالی کنید. این زرنگیها را برای خودتان نگه دارید.

      حذف
  8. ضد پهلوی یعنی نوکر آخوند آخوند میگه صد فحش به من بدید ٢ تا هم به پهلوی ،رژیم در خارج کشور ٥٠ میلیون دلار از پول نفت مردم ایران را هزینه کرده تا امثال این ناشناس ضد پهلوی در سیات ها گشت بزنند و سم پاشی کنند به ویژه بعد از تشکیل شورای ملی به هوش باشد و جواب این ابلهان پیر کفتار مانده از ٥٧ را باقدرت بدهید ایران متعلق به جوانان است نه عقب مانده های ٥٧ بکوبید این فسیلهای پیرو پاتال ٥٧ را بکوبید اینها نوکر آخوند هستند مانند مجاهد تروریست که دستمال برای خمینی پهن کرد و سران ارتش را به کشتن داد نابود باد دین و این فسیلهای ٥٧ و هوادارن مصدق عوامفریب سیاه باز

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خیلی عجیبه شاه و شیخ با هم بر ضد مصدق کودتا کردند با هم مشغول سرکوب گروه های مترقی بودند دست آخر هم شاه ارتش را دودستی به آخوند تحویل دادد آنوقت شما ها شدید ضد شیخ! خیلی خنده دار است. من فرقی بین مزدوران شیخ و شاه نمیبینم، هر دو را همدست هم در غارت مردم و انگل های جامعه میدانم که اختلافشان تنها بر سر گرفتن سهم بیشتر برای خود از غارت مردم است. اختلاف شیخ و شاه، جنگ زرگری است و هیچ ربطی به مردم ندارد. اگر بوی کباب به مشامتان رسیده و خیال میکنید که ارازل و اوباش پوسیده و متعفن سلطنت چی جایی پیدا کرده اند و جایی برای لفت و لیس پیدا کرده اید کور خوانده اید. جای شیخ و شاه تنها در یک دادگاه حقیقت یاب است برای پاسخگویی به خیانت و جنایتهایشان.

      حذف
  9. از قرار این ضد پهلوی نوکر آخوند در مقر سپاه در هتل هما نشسته و تند تند جواب میده ، هاهاهاها دیدی دستت رو شد مزدور ؟ حالا هی سیاه بازی کن

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اخ اخ آقای نابغه! همینجوری نشستی و داری مشت من را باز میکنی! حالا با یک نابغه اطلاعاتی مثل تو که چپ و راست داره مشت من را باز میکنه، چه کار باید بکنم؟!!! خیلی ترسیدم!!!!!......لول......

      حذف
  10. ناشناس ضد پهلوی کم سواد به این نوشته که اعتراف یکی از نوکران خمین هاست دقت کن و شرم کن مردک شرم البته اگه بفهمی شرم را چگونه مینویسند ::
    اعتراف نوری زاد به غلط کردن :ای کاش انقلاب نمی کردیم!
    گفتن این “ای کاش” برای همچو منی بسیار ناگوار است. اما می گویم برای آنانی که درپی انقلابند. معتقدم: دگرگونی های ناگهانی – بی آنکه از رشد و پختگیِ جمعی بهره مند باشند – هدردهنده ی سرمایه های ملی اند. این دگرگونی های ناگهانی، هم جمعیت نخبگان و شایستگان را از پا درمی آورند و به حاشیه می برند، و هم اندوخته های ملی و مالی کشور را ضایع می کنند.
    براستی اگر در سال پنجاه و هفت انقلاب نمی کردیم، اکنون – در سال نود و یک شمسی – در کدام نقطه و در کجا ایستاده بودیم؟
    ۱ – اگر انقلاب نکرده بودیم، امروز حداقل پنج نیروگاه هسته ایِ پیشرفته در پنج نقطه از کشورمان دایر بود. این نیروگاهها با آنکه پیمانکارانشان آلمانی ها و ژاپنی ها بودند، علاوه بر تأمین برق، سطح علمی ما را خواه ناخواه ارتقا می بخشودند. و همچنین سطح مشاغل حرفه ای و علمیِ متخصصین ما را، و مرتبتِ جهانیِ اندیشمندان ما را.
    ۲ – اگر انقلاب نشده بود، امروز وزنِ علمیِ دانشگاههای ما در مقایسه با دانشگاههای مطرح خاورمیانه و حتی شرق آسیا، از رتبه و اعتبار قابل اعتنایی برخوردار بود. همچنانکه میانگین سطح علمی دانشگاههای تهران و شریف (آریامهر) و شیراز و اصفهان و مشهد و تبریزدر سال پنجاه و شش بسیار فراتر از سطح علمی دانشگاههای مطرح منطقه بود.
    ۴ – اگر انقلاب سال پنجاه و هفت صورت نمی پذیرفت، سطح صنعتِ ما با عنایت به شتابی که تا سال پنجاه و هفت گرفته بود، ایران را در تراز کشورهایی چون کره ی جنوبی، و حتماً برتر از ترکیه ی فعلی قرار می داد. در سالهای پس از انقلاب، ما غیرمنصفانه کیفیتِ صنعتِ پیشین را بسیار کوفتیم. که: آن صنعت، صنعت مونتاژ بود. شما بگو اکنون چیست؟ کدام صنعت است که استعدادها را برنیاورد و راه های ناگشوده را پیش روی نیاورد؟ انقلاب اسلامی، مردان و زنان کارآمد خود را از کجا آورد؟ مگر نه این که همگانشان درس آموخته و کارآزموده ی همان دوران بودند؟
    ۵ – اگر انقلاب نمی شد، امروزه کشور ما در بخش صنعت نفت و صنعت پتروشیمی، به یکی از قطب های محوریِ جهان تغییر چهره داده بود. تجربه های ناشی از قدمت صنعت نفت در ایران، و ظهور صنعت نوپای پتروشیمی در این اواخر، می رفت که ایران را ابتدا در منطقه و بعد در کل دنیا، در تراز یکی از قطب های مسلمِ استخراج و تولید فراورده های نفتی قرار دهد.
    ۶ – اگر انقلاب نمی شد صنایع نظامی ما با همه ی وابستگی اش به آمریکا، کیفیت مطلوب تری می داشت. حداقل این که از صنایع کم کیفیت چینی و کره ای (شمالی) برتر بود. با کارشناسانی که همان صنایع را پشتیبانی می کردند. و با این ترجیح که: مشکل قطعات یدکی نیز نمی داشتیم. هم درصنایع نظامی وهم درسایرصنایع. شاید بصورت ظاهر من خیلی بی رگ و بی غیرت شده ام که وابستگی به حضورخارجیان را نوعی برتری نسبت به وضعیت موجود می دانم.
    اما کدام استقلال؟ شما بگو استعماریعنی چه؟ این بلایی که روسها برسرما باریده اند مگرآیا استعمارنیست؟ مگر روسها ما را کم دوشیده اند وچیزی درکاسه ی گدایی وبی کیاستی ما ننهاده اند؟ در این سالها ما عمدتاً بر بومی سازی تکنولوژی تأکید کرده ایم و لابد به توفیقاتی نیز نائل آمده ایم. شما بفرما من چگونه نخندم به این عبارتِ بی نوای “بومی سازی دانش هسته ای”؟
    ۷ – اگر انقلاب نمی کردیم، آبادانی و رفاه عمومی و رونق اقتصادی حتماً بسیار مطلوب تر از امروز بود. به دلایلی که برشمردم. تجلی سرمایه و کار و علم و فرهنگ و هنر، حتماً به معیشت و امنیت و رفاه و رشد می انجامد.
    ۱۱ – اگر انقلاب نمی شد، جنگی درنمی گرفت و بهترین و صادق ترین و قانع ترین جوانان ما شهید و مجروح نمی شدند و سالها به اسارت نمی رفتند و امروز صحیح و سالم در کنار ما بودند و همانها شتاب رشد کشورشان را صد چندان می کردند.
    محمد نوری زاد

    پاسخحذف
  11. منبع: کتاب "خاطرات سلیمان بهبودی"

    پاسخحذف
  12. به محض این که خبری از رضا پهلوی یا شورای ملی‌ به گوش می‌رسد یک عده عمله اکره با نوشته‌های آشنا سنگ اندازی را شروع میکنند. این‌ها یا از فسیل‌های زمان مصدق اند یا از توده های ورشکسته و یا از عمله‌های خامنه‌ای.

    پاسخحذف
  13. کسانی‌ که از رژیم پهلوی انتقاد میکنند انشا ی مشابهی دارند و معمولان از کلمات معینی استفاده میکنند اگر چه اسم خود را در پشت "ناشناس" و یا اسم‌های من درآوردی پنهان میکنند. به نظر من این "اشخاص" یا همگی‌ یک نفر است یا این که از عوامل رژیم یا از کمونیست‌ها هستند که همگی‌ یک نوع تعلیمات دیده‌اند.

    پاسخحذف