۱۳۹۱ اسفند ۴, جمعه

تهدید به استعفای دکتر مصدق و شرایطش برای بازگشت (شکست کودتای اسفند – بخش دوم)

بخش قبلی

سفیر آمریکا (هندرسون) در ﮔﺰارش ﺧﻮد ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ:
‫«مصدق ﮐﻪ اﻧﮕﻠﻴﺴﯽ ها را ﺑﻴﺮون راﻧﺪﻩ، ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮراﯼ ملی را ﻓﻠﺞ ﮐﺮدﻩ و ﻣﺠﻠﺲ ﺳﻨﺎ را ﻧﻴﺰ ﻣﻨﺤﻞ ﻧﻤﻮدﻩ، ‫همه ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪاران ﻣﻌﺮوف را ﺗﺎرو و ﻣﺎر ﮐﺮدﻩ و ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺼﺒﺎن ارﺷﺪ ﻟﺸﮕﺮﯼ و ﮐﺸﻮرﯼ را از ﮐﺎر ﺑﺮﮐﻨﺎر ‫ﻧﻤﻮدﻩ و ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻋﻀﻮ ﺧﺎﻧﺪان ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ را ﺑﻪ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﻓﺮﺳﺘﺎدﻩ، اﯾﻨﮏ ﺑﻪ ﺳﺮاغ ﺷﺎﻩ رﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻌﺪ از ‫ﺷﺎﻩ، ﻧﻮﺑﺖ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮاهد ﺧﻮد را از شر ﺁن ﻧﻴﺰ ﺑﺮهاﻧﺪ ... مصدق، ﻣﺮدﯼ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻘﻬﻮر ‫اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﭘﻴﺸﺪاورﯼ ها و ﺑﺪﮔﻤﺎﻧﯽ های ﺧﻮﯾﺶ اﺳﺖ و ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﺴﻴﺎرﯼ از اﻋﻀﺎء ﺧﺎﻧﺪان ﻗﺎﺟﺎر، ﮐﻴﻨﻪاﯼ ‫ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ دارد. او ﺷﺎﻩ را ﺑﻪ ﭼﺸﻢ  «ﻓﺮزﻧﺪ ﺁن شیاد و ﺳﺘﻤﮑﺎر» (رﺿﺎ ﺷﺎﻩ) ﻣﯽ ﻧﮕﺮد ‫ﮐﻪ هموارﻩ در ﺗﻀﻌﻴﻒ ﻗﺪرت و اﻋﺘﺒﺎر او ﻣﯽ ﮐﻮﺷﺪ ...». (10 ﻣﺎرس 1953 = 19 اﺳﻔﻨﺪ ١٣٣١)
ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺧﻮاهیم دﯾﺪ، ﺣﻮادث ﺑﻌﺪﯼ (خصوصا در 25 ﻣﺮداد ٣٢) ﺗﻤﺎﯾﻼت ﭘﻨﻬﺎن مصدق ﯾﺎ اﻧﮕﻴﺰﻩ های دروﻧﯽ ‫ﯾﺎران ﻧﺰدﯾﮏ او (خصوصا دﮐﺘﺮ ﺣﺴﻴﻦ ﻓﺎﻃﻤﯽ) را ﺁﺷﮑﺎر ﺳﺎﺧﺖ.
در ﭼﻨﺎن ﺷﺮاﯾﻄﯽ، ﺑﺎ ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮدن ﺷﺎﻩ و درﺑﺎرﯾﺎن ﺑﻪ  «ﻣﺪاﺧﻠﻪ و ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن»، مصدق اﻋﻼم ﮐﺮد ﮐﻪ ‫ﺑﺰودﯼ اﺳﺘﻌﻔﺎء خواهد داد و ﺑﻪ ﻣﺮدم خواهد ﮔﻔﺖ ﮐﻪ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺗﺤﺮﯾﮑﺎت ﺷﺎﻩ و درﺑﺎر از اﺟﺮاﯼ وﻇﺎﯾﻒ ﺧﻮد ‫ﺑﺎزﻣﺎﻧﺪﻩ اﺳﺖ. ﺷﺎﻩ از ﻋﻼء (وزﯾﺮ درﺑﺎر) ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﭘﺎدرﻣﻴﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ و مصدق را از اﯾﻦ ﮐﺎر ﺑﺎزدارد. ﻋﻼء در روز دوم اﺳﻔﻨﺪ ﻣﺎﻩ ١٣٣١ ﺑﻪ ﻧﺰد مصدق رﻓﺖ و در ﺑﺮاﺑﺮ اﻋﺘﺮاﺿﺎت مصدق درﺑﺎرﻩ ﺗﺤﺮﯾﮑﺎت ﺷﺎﻩ، ﮔﻔﺖ:  «ﺷﺎﻩ هموارﻩ ﺑﺎ ﻧﻈﺮ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن مصدق ﺑﺮاﯼ ﺑﺮﮐﻨﺎر ﺳﺎﺧﺘﻦ او ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ». ... اﯾﻦ سخن ﻋﻼء ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ در ‫ﮔﺰارش های هندرسون بعدها منتشر شد، ﮐﺎملا درﺳﺖ و ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ ﺑﻮد.
در هر  ﺣﺎل، ﺑﺎ ﮐﻮﺷﺶ ﮐﻤﻴﺘﻪ هفت ﻧﻔﺮﻩ ﻣﺠﻠﺲ در ﻣﻼﻗﺎت های متعدد ﺑﺎ ﺷﺎﻩ و مصدق از ﺟﻤﻠﻪ، ﻗﺮار ‫ﺷﺪ:
اولا: ﺷﺎﻩ، اﻓﺴﺮان ارﺗﺶ را ﺁﮔﺎﻩ ﺳﺎزد ﮐﻪ از اﯾﻦ ﭘﺲ، دﺳﺘﻮر از ﻧﺨﺴﺖ وزﯾﺮ خواهند  ﮔﺮﻓﺖ.
ﺛﺎنیا: ﺷﺎﻩ ﺑﺎﯾﺪ دﺷﻤﻨﺎن مصدق را ﺑﻪ درﺑﺎر راﻩ ﻧﺪهد و از ﻣﻼﻗﺎت ﺑﺎ ﺁﻧﺎن ﺧﻮددارﯼ ﮐﻨﺪ،
ﺛﺎﻟثا: ﺷﺎﻩ از ﺗﻘﺴﻴﻢ اراﺿﯽ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ در ﻣﻴﺎن رﻋﺎﯾﺎ دﺳﺖ ﺑﺮدارد ... ﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎن ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ ‫ﺷﺮط اول و دوم را ﺑﻪ ﮐﺎر خواهد ﺑﺴﺖ، اما ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ اراﺿﯽ ﺑﻴﻦ رﻋﺎﯾﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﮐﺸﻮر، ‫ﺿﺮورت دارد و ﺣﺎﺿﺮﺳﺖ ﮐﻪ در اﯾﻦ ﺑﺎرﻩ ﺑﺎ دﮐﺘﺮ مصدق ﻣﺬاﮐﺮﻩ ﮐﻨﺪ. (موحد، ج ٢، ﺻﺺ 689-690)
اﯾﻦ ﺗﻮاﻓﻖ، ﻣﻮﺟﺐ ﻧﺎرﺿﺎﯾﺘﯽ ﺁﯾﺖ اﷲ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ، ﺣﺴﻴﻦ مکی و ﺑﺴﻴﺎرﯼ از ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪاران دﯾﮕﺮ ﺷﺪ. مکی ‫ﮐﻪ  «ﺷﺎﻩ را ﻣﺜﻞ ﻣﻮم در دﺳﺖ مصدق» ﻣﯽ داﻧﺴﺖ، ﺗﻮاﻓﻖ ﺷﺎﻩ ﺑﺎ مصدق را ﺑﺎﻋﺚ زﯾﺎدﻩ ﺧﻮاهی و ﺗﻘﻮﯾﺖ ‫روﺣﻴﻪ ﻗﺪرت ﻃﻠﺒﯽ مصدق و زﻣﻴﻨﻪ اﯼ ﺑﺮاﯼ ﺳﺮﻧﮕﻮﻧﯽ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺷﺎﻩ ارزﯾﺎﺑﯽ ﻣﯽﮐﺮد.
..............ادامه در بخشهای بعدی.................
بخشهایی از کتاب ‫«دﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺼﺪق ﺁﺳﻴﺐ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻳﮏ ﺷﮑﺴﺖ» نوشته علی میرفطرس

مطالب مرتبط:



۱ نظر:

  1. درود و سپاس از شما بابت این نوشتار مفید و خواندنی

    پاسخحذف